مکتب دینی روسیه
مکتب روسیه دارای شخصیت هایی همچون ایوان پاولوف ، ایوانویچ گورجیف است.
(ایوان پاولوف)
ایوان پیتروویچ پاولوف (زادهٔ ۱۴ سپتامبر ۱۸۴۹ در ریازان، روسیه – درگذشتهٔ ۲۷ فوریه ۱۹۳۶) عصبشناس، فیزیولوژیست، روانشناس و پزشک روس بود. پاولف در سال ۱۹۰۴ برنده جایزه نوبل فیزیولوژی و پزشکی شد. شهرت وی، بیشتر، از کارهای او در زمینه شرطیشدن کلاسیک، ناشی میشود.
پاولوف و دین:
نامه ها و مکالمه های وی با نزدیکترین محفلش گواهی میدهد که او یک محلد و ماتریالیست بوده و تا پایان روزهای خود همچنان باقی مانده است.او به وضوح ناسازگاری دین را مسائل مربوط به سرچشمه زمین، انسان و سایر جنبه ها درک کرد، توضیحات علمی آن قبلا آشکار بود. با این وجود پاولوف مخالف دین نبود و معتقد بود که این امری ضروری است.
اعتقاد من این است که پیشرفت در علم باعث سعادت بشیریت خواهد شد. من معتقدم که ذهن انسان و بالاترین تجسم آن _ علم _ نژاد بشر را از بیماری، گرسنگی، دشمنی نجات داده و از اندوه در زندگی مردم می کاهد. این ایمان به من نیرو داده و میدهد و به من کمک میکند کارم را ادامه دهم.
در بسیاری از کتاب ها در مورد پاولوف، مسئله نگرش او به دین مطرح شده است. ما فکر میکنیم که خود دانشمند باید جواب نهایی را بدهد. در اینجا ، ما تصمیم گرفتیم مطالبی را که خود پاولوف گردآوری کرده منتشر کنیم. احتمالا این طرح ها توسط پاولوف پیش نویس نامه ای است که قصد داشت به شورای کمیساران خلق ازسال کند. پاولوف دلایل زیادی درمورد اهمیت دین ارائه میدهد، مهمترین آن ها بهبود اخلاقی شخص، توسل به وجدان وی، احتمال توبه، توسل بخدا در طی یک دوره آزمایش های سخت، انواع از تصادفات و ضربات زندگی.
پاولوف اعتراض خود را نسبت به آزار و شکنجه دین و نمازگزاران، به تخریب کلیساها ابراز داشت. مقایسه جالبی از دین و علم انجام شده و نتیجه گرفه شده است که آنها هیچ تضادی با یکدیگر ندارند، به ویژه از جنبه رفتار اخلاقی فرد.
(جورج ایوانویچ گورجیف)
جورج ایوانویچ گورجیف (زادهٔ ۱۴ ژانویه ۱۸۶۶ – درگذشته ۲۹ اکتبر ۱۹۴۹) را عارف دانستهاند که آموزهٔ خود را «کار» (به معنای "کار روی خود") بنا به اصول و رهنمودهای گورجیف، یا راه چهارم نامید. در یک جا آموزهاش را «مسیحیت رازورمزگرا» توصیف کرد.
گورجیف در دوران زندگی خود بارها برای آموزش کار، کلاسهایی در سراسر بنیاد نهاد و بست. میگفت که آموزهای را که از تجربهها و سفرهای آغازین خود به باختر برده بیانگر حقیقتی است که در دینهای باستانی و آموزههای خرد و فرزانگی یافته که به آگاهی از خود در زندگی روزمره مردمان و جایگاه مردمیت در عالم مربوط میشود. نام سلسلهٔ سوم نوشتههایش زندگی واقعی است، تنها زمانیکه "من هستم"، بیانگر جوهر آموزههایش است. سلسلهٔ نخست کتابهایش قصههای بلزباب برای نوهاش همه و همه چیز نام دارد.
منابع: ویکی پدیا ،
جیمز مور، گورجیف: آناتومی یک اسطوره، ص. ۱۳۸
آسپنسکی، راه چهارم، فصل ۱