دفتر روانشناسی سید ابوالفضل حسینی

سال دوم دانشجوی روانشناسی ام و این ها تجربه های خودمه تا زمانی که روانشناس بشم و دراین عرصه به مردم خدمت کنم.

دفتر روانشناسی سید ابوالفضل حسینی

سال دوم دانشجوی روانشناسی ام و این ها تجربه های خودمه تا زمانی که روانشناس بشم و دراین عرصه به مردم خدمت کنم.

 

روانشناسی دین چیست؟

(Prof.Dr.Sebastian Murken)

به نظر می رسد که هنوز دین و دین داری در جهان ما که از جهان بینی علمی شکل می گیرد ، چه جایگاهی دارد. از یک سو ، نهادهای کلیسا اقتدار و اهمیت خود را به طور فزاینده ای از دست می دهند. دین داری بیشتر و بیشتر به یک امر خصوصی تبدیل می شود. از نظر اجتماعی ، این پیشرفت با از بین رفتن روابط و هنجارهای الزام آور مربوط به فردی سازی تا انزوای مردم است.

از طرف دیگر ، نیاز روزافزون بسیاری از افراد به رابطه ، معنا و تجربه تعالی وجود دارد. این را می توان در روی آوردن به "عصر جدید" ، ادیان باطنی یا جدید ، در نیاز فزاینده به معنویت و نیاز به تجربه جامعه (مذهبی) مشاهده کرد. بررسی های تجربی نشان می دهد ، علی رغم کاهش اهمیت کلیساها ، هنوز دینداری فردی برای بسیاری از افراد زمینه مهمی از تجربه است.

دین و معنویت از نظر روانشناختی درک شده به معنای درک تأثیر آنها در تفکر ، احساس و عمل است. مبحث دین به ویژه در جامعه از طریق حوادث 11 سپتامبر 2001 به روز شد. از آن روز به بعد ، کاملاً روشن شده است که ادیان و ساختارهای مربوطه چه تأثیر زیادی می توانند بر رفتار انسان داشته باشند ، حتی اگر این دانش البته جدید نباشد. تاریخ بشریت بارها و بارها نشان داده است که ادیان می توانند باعث ایجاد تبعیض ، درگیری و حتی جنگ شوند و به نام دین می توان افراد را به انجام کارهای خارق العاده وادار کرد. از طرف دیگر پتانسیل مثبت دین وجود دارد. بنابراین دین می تواند به انسان قدرت و قدرت بدهد ،

رشته ای که به ویژه با مردم و نیاز و تجربه آنها از دین و معنویت و همچنین اهمیت کنترل رفتار آنها سروکار دارد ، روانشناسی دین است که باید در رابط بین الهیات ، جامعه شناسی ، فلسفه ، مطالعات دینی و روانشناسی طبقه بندی شود. افزودنی ارزشمند به این رشته ها است.

روانشناسی علمی دین ، ​​که حدود 100 سال قدمت دارد و می توان تاریخ آن را با رهایی روانشناسی به عنوان یک علم تجربی مستقل در حدود قرن 19 و 20 آغاز کرد ، در آلمان در سایه قرار گرفته است. در حالی که روانشناسی دین در کشورهای انگلیس-آمریکا (ایالات متحده آمریکا ، کانادا ، استرالیا) و کشورهای همسایه اروپایی (بلژیک ، هلند ، سوئد ، فنلاند) حداقل به طور ابتدایی در دانشگاه ها ایجاد شده است ، روانشناسی علمی در آلمان بعد از 1945 عملاً حوزه دین / دینداری / معنویت را کاملاً کنار گذاشته است به طوری که هیچ موسسه تحقیقاتی متناظر در اینجا وجود ندارد و تحقیقات در مورد روانشناسی دین فقط به صورت پراکنده و پراکنده صورت می گیرد.

 

منبع:

صفحه اصلی علمی
پروفسور دکتر سباستین مورکن ، استاد افتخاری مطالعات دینی و روانشناسی دینی ، در گروه

مطالعات دینی در دانشگاه فیلیپس ماربورگ آلمان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۹ ، ۲۳:۲۰
سید ابوالفضل حسینی

سه فرضیه اصلی در مورد نقش دین در دنیای مدرن وجود دارد.

عرفی سازی

فرضیه اول ، عرفی سازی ، معتقد است که علم و فناوری جای دین را خواهد گرفت.عرفی سازی از جدایی دین از سیاست ، اخلاق و روانشناسی پشتیبانی می کند. تیلور با اتخاذ این موقعیت حتی بیشتر ، توضیح می دهد که عرفی سازی ، منکر تعالی ، الوهیت و عقلانیت در اعتقادات مذهبی است.

تحول دینی

چالش های فرضیه سکولاریزاسیون منجر به تجدید نظرات قابل توجهی شد و در نتیجه فرضیه تحول دینی ایجاد شد. این دیدگاه معتقد است که گرایشهای کلی به سمت فردگرایی و از هم پاشیدگی اجتماعی ، تغییراتی در دین ایجاد می کند و باعث می شود که اعمال دینی فردی تر و متمرکزتر از نظر معنوی باشد. انتظار می رود که این امر به دنبال جستجوی معنوی بیشتری باشد ، اگر چه منحصر به نهادهای مذهبی نیست. پیش بینی می شود که التقاط ، که ناشی از چندین سیستم دینی / معنوی و جنبش های عصر جدید است ، نتیجه آن باشد.

شکاف فرهنگی

در پاسخ به فرضیه تحول دینی ، رونالد اینگلهارت به طور آزمایشی تجدید فرضیه عرفی سازی را انجام داد. استدلال وی به این فرض بستگی دارد که دین برای تأمین نیاز انسان به امنیت توسعه می یابد. بنابراین ، توسعه امنیت اجتماعی و اقتصادی در اروپا سکولاریزاسیون مربوط به آن را به دلیل عدم نیاز به دین توضیح می دهد. با این حال ، دین در جهان سوم که ناامنی اجتماعی و اقتصادی بیداد می کند ، ادامه دارد. انتظار می رود اثر کلی یک اختلاف فرهنگی رو به رشد باشد.

این ایده که دینداری از نیاز انسان به امنیت ناشی می شود نیز با بررسی باورهای دینی به عنوان مکانیزم جبرانی کنترل صورت گرفته است. این مطالعات با انگیزه این ایده انجام می شود که افراد برای حفظ باورها به ترتیب و ساختار سرمایه گذاری می کنند تا از عقاید در هرج و مرج و تصادفی جلوگیری کنند

در محیط آزمایشگاهی ، محققان همچنین کنترل جبرانی را با توجه به برداشت افراد از سیستم های بیرونی ، مانند دین و حکومت ، آزمایش کرده اند. به عنوان مثال ، کی و همکارانش دریافتند که در شرایط آزمایشگاهی ، افراد به احتمال زیاد از سیستمهای گسترده خارجی (مثلاً دین یا سیستمهای سیاسی اجتماعی) که نظم و کنترل زندگی آنها را تحمیل می کنند ، تأیید می کنند ، کنترل. در این مطالعه ، محققان پیشنهاد می کنند که وقتی کنترل شخصی فرد کاهش می یابد ، انگیزه وی برای اعتقاد به نظم تهدید می شود و در نتیجه جبران این تهدید از طریق پایبندی به سایر منابع کنترل خارجی است.

 

منبع:ویکی پدیا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۹ ، ۲۳:۰۴
سید ابوالفضل حسینی

آزمایش زندان استفورد: یکی ازمهم ترین و معروف ترین آزمایش ها در روان شناسی است که طی آن تعدادی دانشجو بعد از تایید شدن از لحاظ سلامت روح و روان ، در دو جایگاه به عنوان زندانی و زندانبان قرار گرفتند ومشغول شدند.این آزمایش توسط فیلیپ زیمباردو وهمکارانش انجام شد . 
هدف این آزمایش، مطالعه اثرات روانی زندگی در زندان بود ، زیمباردو سعی داشت این آزمایش را طوری پیش ببرد که تا حد ممکن همه چیز واقعی به نظر برسد.
نتایجی که میتوان برای این آزمایش بیان کرد : عوامل محیطی قادرند که بر ویژگی های شخصیتی ورفتارهای انسانی تاثیر بگذارند. درواقع سعی براین بود که نشان دهند آیا ویژگی های شخصیتی افراد در بروز رفتارهای مورد توجه وسوال در آزمایش تاثیر گذار است یا شرایط نقش مهم تری دارند؟
همچنین افراد تحت شرایط خاصی و با هرنوع اخلاقیاتی اگر تا اندازه ای تحت فشار قرار بگیرد ، رفتارهای خشونت آمیز از خود نشان می دهد. ومی توان گفت که برخی موقعیتها می تواند به ویژگی های شخصیتی افراد غلبه کند و از انسانهای دارای سلامت روان کامل افرادی با خشونت بسازد.
طی این آزمایش که تاکید داشتند زندانی ها یک شماره مخصوص داشته باشند برای اینکه هویت واقعی شان را از آنها بگیرند تا غرق نقش خود شوند.براین اساس فردیت زدایی میتواند انسان هارا به یک سری رفتارهای افراطی سوق دهد.

حرف آخر:

شرکت کنندگان بطور شانسی در نقش زندانی و زندانبان قرار گرفتند بنابراین میتوان گفت چیز خاصی درشخصیت آنها وجود نداشت که بتواند رفتارشان را توضیح دهد.و آنهایی که در نقش زندانبان بودند ، آزاد بودند تا هرطور که میخواهند رفتار کنند که منفی و خصمانه بود . این موضوع شبیه چیزی است که در زندان های واقعی نیز میبینیم درواقع خود موقعیت به قدر زیادی می تواند رفتار انسانهای عادی را تغییر دهد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۹ ، ۱۲:۳۲
سید ابوالفضل حسینی